الی با خنده گفت:
_ چرا طوری بهم نگاه میکنی که انگار عاشقمی؟
_ اوه عزیزم معلومه که عاشقتم.
تنها لحظه ای بود که از نقشهی پلیدی که با گرتا کشیده بودم خجالت کشیدم.
- شب بی پایان، آگاتا کریستی (همراه با چاشنی اسپویل🤡)
_ دیگه نمیدونم چی واقعیه چی دروغه.
+ اشکالی نداره.
_ حتی اینکه نمیدونم دیگه چی میخوام؟
+ نمیدونی؟ بازم اشکالی نداره به هر حال هرکس یه چیزی رو میخواد.
_ تو چی؟
+ من؟ فکر کنم فقط تو رو بخوام.